به نظرم سرد شدنِ ی نفر تویِ رابطه مثل این میمونه که رفته باشه توی کما!

وقتی سرد میشه برات عزیز میشه!

تازه قدر روزایی که بی وقفه بهت محبت میکردو میفهمی!

تازه میفهمی هر "عزیزم"گفتنش هر لحظه عشق ورزیدنش به تو چقدر باارزش بوده و تو به چشم یه عادت بهش نگاه کردی!

و حالا همه چیز برعکس میشه!

یروزایی بدونِ در نظر گرفتن بدی هات مدام بهت خوبی میکرده و عاشقانه کنارت بوده و تو بی تفاوت ازش رد شدی و حالا که اون دیگه مثل قبل براحتی نمیتونه "عزیزم"ی بهت بگه و سرد شده تو یادگرفتی باید عاشقی کنی و مدام دنبال یه فرصت میگردی برای جبران!

درست شبیه کسی که وقتی توی کماس برای همه عزیزمیشه و همه بهش محبت میکنن اما اون حس نمیکنه!

اون دیگه زندگیش وابسته به محبت کسی نیست!

اما تاوقتی نرفته توی کما باهر محبتی میتونه یروز به روزای زندگیش اضافه بشه!

از هر ده نفری که از یجایی به بعد قلبشون رو در میارن و جاشو بابرف پُر میکنن شاید ینفر بتونه دوباره قلبشو بذاره سرجاش!

درست مثل ادمایی که میرن توی کما و ازبین چندین نفر ممکنه فقط ینفر به زندگی برگرده

خراب کردن اسونه!

اما هر چیزی که خراب بشه معلوم نیست قابل ترمیم باشه!

هر قلبی دوباره به تپش نمیفته

هر کما رفته ای دوباره چشماشو باز نمیکنه!

حواسمون به ادمای اطرافمون باشه!?